دیشب قرار گذاشتیم با مریم و همسرش واسه
افطار بریم دم
گلدن گیت و با رعایت فاصله اجتماعی اونجا روزه هامون رو باز کنیم. وقتی رسیدیم دیدیم که اونجا رو بستن و ما هم که یه ساعت و خرده ای رانندگی کرده بودیم تا اونجا دلمون نمی خواست همین جوری برگردیم همین شد که یکم پایین تر تو یه پارکی نشستیم. هر خانواده ای واسه خودش جداگانه وسایل آورده بود به خاطر این کوید-۱۹ لعنتی! همه چی رو رو میز چیندیم و ربنای شجریان رو هم گذاشتیم. آسمون فوق العاده بود. اقیانوس جلومون و خونه های زیبای چند میلیونی روی ضخره ها پشت سرمون. همه منتظر افطار که باد سرد شدیدی شروع کرد به
وزیدن که اصلا خوش آیند نبود. خیلی ها که تو پارک بودن گذاشتن و
رفتن ولی ما نشستیم تا اذان شد افطار کردیم چایی خوردیم و گرم شدیم و باد هم کم کم تموم شد. تو راه برگشت داشتم به این فکر می کردم که رابطه ها هم می تونن شبیه افطاری
کنار گلدن گیت خیلی دوست داشتنی باشن تا وقتی که یه باد سرد شدیدی یهو می وزه که خیلی باهاش حال نمی کنی ولی باید بدونی که هنر اینه که صبر کنی تا باد بگذره و دوباره لذت ببری از منظره و هوا و همنشین و شله زردت!بعضی اوقات که از این مدل مکاشفه ها می کنم با خودم خیلی آروم میشم. یکی دیگه از مکاشفاتم راجع به رابطه این بود که رابطه مثل بچه ات باید باشه. نمی تونی بندازیش دور وقتی ازش عصبانی یا ناامید میشی! نمی تونی عوضش کنی! باید همه ی سعی ات رو بکنی که اصلاحش کنی و حتی اگه اصلاح نشد همچنان دوسش داشته باشی همون جور که آدم بچه اش رو دوست خواهد داشت هر چقدر هم آدم رو اذیت کنه. البته دوست داشتن پدر و مادرا هم درجه داره ولی اونا در نهایت همه ی بچه هاشون رو دوست دارن. روسیه سلام...
ادامه مطلبما را در سایت روسیه سلام دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : delnegareman بازدید : 20 تاريخ : شنبه 4 تير 1401 ساعت: 3:55